اولین تجربه شیرین
عزیزکم دیشب دلمو زدم به دریا و برای اولین بار خودم شما رو بردم حمام البته بابایی هم کمک کرد گرچه اولش مخالف بود اما زود رضایت داد..شمام اینقدر خانم بودی که صدات در نیومد بابایی هم قربون صدقت میرفت..بالاخره باید میبردمت نمیشد که تا همیشه مزاحم فاطمه جون بشیم که شمارو بشوره.. مرسی گل دخترم که خوب بودی و همراهیم کردی.. تجربه خوبی بود...... راستی اینم عکس کادوهای تولدت این گردنبند خوشگلو مامان سوری(مامان خودم )برات گرفت اینم یه نیم سکه که مامان مینا (مامان بابایی) زحمتشو کشید این گوشواره های ناز رو هم زندایی فاطمه برات گرفت اینم یه انگشتر که زندایی هدی لطف کرد برات گرفت بقیه هدایا نقدی بودن که بابایی برات گذاش...
نویسنده :
سودابه
16:59